نگارِ مامان ! 

امروز از صبح داشتم توی دلم باهات حرف میزدم.آره تو دلم قربون صدقه ت میرم،به فکرتم با اینکه هنوز توی بغلم نیستی.با فکرت لبخند میزنم.حتی امروز نتونستم با دیدن اون عروسکِ دلبرِ پشت ویترین،مقاومت کنم.عروسک با چشمای خوشگل و لپ های قرمزش به من خیره شد و گفت من برای نگارم !

لبخند زدم.رفتم داخل فروشگاه و خریدمش.برای تو




نگارم گاهی مثلِ حالا ،،که با همه ی وجودم آرزوی داشتنت را دارم؛از بی رحمی دنیا میترسم و دلم برای معصومیت تو میگیرد و میمیرد 

میدانم مسئولیت داشتنت چقدر سنگین است میدانم چقدر در برابرت مسوولم میدانم دختر قشنگم این را بدان مادرت از سالها قبل با تمام عشقی که به تو داشت و خواهد داشت،برای همه ی عمر،با تک تک تصمیمات و خواسته هایش در برابرت احساس مسئولیت میکند . 

کاش دنیا جای قشنگی برای تو باشد




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

LED Indoor Spotlights Suppliers تجهیزات اسپرت خودرو و تزئینات ماشین وبلاگ روستای شیخ آباد محمد مهدی عیدی اردلی سـارا اَنــار دارد! آکادمی اسکیت پرشین قم بهترین دکتر مغز و اعصاب مشهد minamohebi